تاریخچهی انسان شناسی
انسان شناسی یک علم بسیار مهم است که به منشأ و تکامل انسان و تمدن میپردازد. در این مقاله بر پیش رفت مطالعهی این شاخه از علم درست از زمان ارسطو تا مارگارت مید نگاهی میاندازیم.
ترجمه و تألیف: حمید وثیق زاده انصاری
منبع: راسخون
منبع: راسخون
انسان شناسی یک علم بسیار مهم است که به منشأ و تکامل انسان و تمدن میپردازد. در این مقاله بر پیش رفت مطالعهی این شاخه از علم درست از زمان ارسطو تا مارگارت مید نگاهی میاندازیم.
مورخان انسان شناسی اغلب ادعا میکنند که انسان شناسی به عنوان یک رشته، در طول و در نتیجهی دورهای در تاریخ معروف به رنسانس آغاز شد. و هم چنین گمان میرود که انسان شناسی در نتیجهی رشتههای دیگری مانند علوم فرهنگی و اجتماعی، باستان شناسی، جامعه شناسی و تاریخ تکامل یافت.
اصطلاح انسان شناسی در قرن 16ام در آلمان، توسط اساتید دانشگاه آلمان ساخته شد. در آن زمان، انسان شناسی به عنوان یک رشتهی محض یا متفاوت مطالعه نمیشد، بلکه به بررسی و مشاهدهی سیستماتیک تکامل بشر به عنوان یک موجود فیزیکی و دارای قوهی تشخیص میپرداخت. برخی از نویسندگان و محققان برجستهای که کوشیدند تا انسان شناسی را به عنوان یک شاخهی مطالعاتی مجزا متمایز کنند، میشل دو مونتین، ژان بودین، بلز پاسکال و رنه دکارت، و همگی متعلق به فرانسه بودند. دو پژوهشگر انگلیسی دیگر به نامهای جان لاک و دیوید هیوم در این مطالعه سهم داشتند. فیلسوف آلمانی به نام امانوئل کانت و فیلسوف هلندی به نام باروخ اسپینوزا، جزو اولین پدران انسان شناسی به شمار میرفتند.
متحول کنندهترین آثار در زمینهی انسان شناسی توسط چارلز داروین نوشته شد. او سفر دریایی کشتی بیگل را در سال 1845 میلادی منتشر کرد، و منشأ انواع را در سال 1859 میلادی به چاپ رساند.
یکی دیگر از انتشارات بسیار ارزنده در زمینهی انسان شناسی، که توسط طبیعی دان فرانسوی ژرژ بوفون نوشته شد 'Histoire Naturelle' یا تاریخ طبیعی نام داشت. تاریخ طبیعی دایره المعارفی است که 2 جلد از 44 جلد آن به انسان شناسی اختصاص یافته است. این دایره المعارف بین سالهای 1749 – 1804 منتشر شد. در این دو بخش بوفون انسان را نه به عنوان یک موجود اجتماعی بلکه به عنوان یک موجود وحشی در نظر گرفته است. این فرضیه بُعد جدیدی از تحقیق را در رشتهی انسان شناسی ایجاد کرد.
انسان شناس آلمانی، یوهان اِف بلومنباخ، نقش بسیار مفیدی را در توسعهی شاخهای از انسان شناسی با عنوان انسان شناسی فیزیکی ایفا کرد.
آثار مارگارت مید، انسان شناس فرهنگی آمریکا، در اواسط قرن 20ام به شدت بر انسان شناسی مدرن تأثیر گذار بوده است.
توسعهی علوم فنی و پیش رفت روشهای تحقیق به انسان شناسان سراسر جهان کمک کرده است تا سفر بشریت را در کنار هم چیده و به هم ربط دهند. امروزه، بسیاری از انسان شناسان در تلاش برای یافتن محل و خاستگاه نوع بشر و تمدن هستند. انسان شناسی مدرن، کار مورخان را در یافتن راه حل برای برخی از سؤالات پاسخ داده نشده در بارهی منشأ انسان و تاریخ بشر تسهیل کرده است.
انسان شناسی غالباً به عنوان شاخهای از علم تعریف میشود که به مطالعهی انسان میپردازد. مطالعهی انسان شناسی دامنهی وسیعی از جمله بدن انسان، تکامل انسان، زیست شناسی و حتی ژنتیک را پوشش میدهد. انسان شناسی مدرن به 4 شاخهی مختلف تقسیم شده است که عبارتند از: انسان شناسی زیستی، انسان شناسی فرهنگی، باستان شناسی، و زبان شناسی انسان شناختی.
تاریخچهی مختصری از انسان شناسی
اگر چه انسان شناسی به عنوان یک شاخهی مطالعاتی تا قرن 16ام ظاهر نشد، اما فیلسوفان بسیاری نظیر ارسطو در اوایل قرن 4ام قبل از میلاد مطالعاتی را دربارهی انسان شناسی انجام میدادند. با این حال تا حدود قرن 9ام میلادی، هیچ گونه کار مستقل، تحقیق، یا مطالعهی صرف در بارهی انسان شناسی انجام نشد. تمام فیلسوفان اولیه که تحقیقاتی را در زمینهی انسان شناسی انجام دادند یونانی بودند، مانند هرودت در 500 سال قبل از میلاد، ارسطو در 400 سال قبل از میلاد، و استرابو در 100 سال قبل از میلاد. در دوران قبل از میلاد، فیلسوفان رومی مانند لوکرتیوس کمک چشم گیری به انسان شناسی کردند، در حالی که در دوران بعد از میلاد، فلاسفهی برجستهی رومی نظیر تاکیتوس، آکویناس، و پولو کسانی بودند که به صورت قابل توجهی به رشتهی انسان شناسی کمک کردند.مورخان انسان شناسی اغلب ادعا میکنند که انسان شناسی به عنوان یک رشته، در طول و در نتیجهی دورهای در تاریخ معروف به رنسانس آغاز شد. و هم چنین گمان میرود که انسان شناسی در نتیجهی رشتههای دیگری مانند علوم فرهنگی و اجتماعی، باستان شناسی، جامعه شناسی و تاریخ تکامل یافت.
اصطلاح انسان شناسی در قرن 16ام در آلمان، توسط اساتید دانشگاه آلمان ساخته شد. در آن زمان، انسان شناسی به عنوان یک رشتهی محض یا متفاوت مطالعه نمیشد، بلکه به بررسی و مشاهدهی سیستماتیک تکامل بشر به عنوان یک موجود فیزیکی و دارای قوهی تشخیص میپرداخت. برخی از نویسندگان و محققان برجستهای که کوشیدند تا انسان شناسی را به عنوان یک شاخهی مطالعاتی مجزا متمایز کنند، میشل دو مونتین، ژان بودین، بلز پاسکال و رنه دکارت، و همگی متعلق به فرانسه بودند. دو پژوهشگر انگلیسی دیگر به نامهای جان لاک و دیوید هیوم در این مطالعه سهم داشتند. فیلسوف آلمانی به نام امانوئل کانت و فیلسوف هلندی به نام باروخ اسپینوزا، جزو اولین پدران انسان شناسی به شمار میرفتند.
متحول کنندهترین آثار در زمینهی انسان شناسی توسط چارلز داروین نوشته شد. او سفر دریایی کشتی بیگل را در سال 1845 میلادی منتشر کرد، و منشأ انواع را در سال 1859 میلادی به چاپ رساند.
یکی دیگر از انتشارات بسیار ارزنده در زمینهی انسان شناسی، که توسط طبیعی دان فرانسوی ژرژ بوفون نوشته شد 'Histoire Naturelle' یا تاریخ طبیعی نام داشت. تاریخ طبیعی دایره المعارفی است که 2 جلد از 44 جلد آن به انسان شناسی اختصاص یافته است. این دایره المعارف بین سالهای 1749 – 1804 منتشر شد. در این دو بخش بوفون انسان را نه به عنوان یک موجود اجتماعی بلکه به عنوان یک موجود وحشی در نظر گرفته است. این فرضیه بُعد جدیدی از تحقیق را در رشتهی انسان شناسی ایجاد کرد.
انسان شناس آلمانی، یوهان اِف بلومنباخ، نقش بسیار مفیدی را در توسعهی شاخهای از انسان شناسی با عنوان انسان شناسی فیزیکی ایفا کرد.
آثار مارگارت مید، انسان شناس فرهنگی آمریکا، در اواسط قرن 20ام به شدت بر انسان شناسی مدرن تأثیر گذار بوده است.
توسعهی علوم فنی و پیش رفت روشهای تحقیق به انسان شناسان سراسر جهان کمک کرده است تا سفر بشریت را در کنار هم چیده و به هم ربط دهند. امروزه، بسیاری از انسان شناسان در تلاش برای یافتن محل و خاستگاه نوع بشر و تمدن هستند. انسان شناسی مدرن، کار مورخان را در یافتن راه حل برای برخی از سؤالات پاسخ داده نشده در بارهی منشأ انسان و تاریخ بشر تسهیل کرده است.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}